نظر شیخ بهایی در مورد شیخ صدوق
داستان اول: خواب شیخ و اعتراض صدوق
شیخ بهایی، آن دانشمند فرزانه و عالم ربانی، روزی در جمع دوستانش بحثی علمی را پیش کشید. موضوع بحث، مقایسه دو تن از بزرگان دین، صدوق و زکریا بن آدم بود. شیخ بهایی، با استناد به کتب رجال و علم نسبشناسی، زکریا بن آدم را به دلیل نزدیکی بیشتر به امامان و اعتبار بالاتر در میان علما، برتر از صدوق دانست.
اما آن شب، خواب عجیبی دید! در عالم رویا، صدوق را دید که با چهرهای گرفته و دلگیر به او مینگریست. شیخ از دیدن این صحنه متعجب شد و با فروتنی از صدوق پرسید که چرا چنین آزرده خاطر است؟ صدوق با لحنی آرام و شمرده، از قضاوت شیخ گله کرد و جایگاه علمی خود را یادآور شد.
شیخ بهایی از خواب پرید و با خود اندیشید که شاید در قضاوتش عجله کرده است. به یاد آورد که صدوق از مشایخ اجازه و مورد اعتماد تمام مسلمانان است، کتابهایش از معتبرترین منابع شیعه به شمار میرود و شاگردانی چون شیخ مفید پرورش داده است. حتی دعای امام حسن عسکری (ع) در حق او، نشان از مقام والای صدوق دارد. او که خود از ارادتمندان صدوق بود، به جایگاه والای او در علم و دانش ایمان داشت و از آن پس، با احترام بیشتری از او یاد میکرد.
- ۰۳/۰۷/۱۱