سه شنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۹، ۱۰:۳۹ ق.ظ
ریویو نویسی «review»
یا: چقدر با این کتاب حال کردی؟!
در ایام نمایشگاه کتاب امسال با دو شگفتی روبرو شدم. اول، استقبال کمسابقه مردم برای خرید کتاب داستان و خصوصاً رمان و دوم، حجم وسیع انتشار رمان خارجی که جایی برای نفس کشیدن رمان ایرانی باقی نمی-گذاشت. این بود که تصمیم گرفتم دقیقتر از سالهای پیش با مراجعههای مکرر به نمایشگاه کتاب و بررسی میدانی، دلیل اقبال مردم به ادبیات داستانی و هزینه کردن برای خرید کتاب را بفهمم.
دوستان غرفهدار من در غرفههای انتشارات مختلف از فروش کتاب راضی بودند و رضایت بیشتر را کسانی داشتند که تمرکزشان را از کتابهای علمی و فلسفی و روانشناسی و تاریخ و... به سمت انتشار رمان ایرانی و خصوصاً رمان خارجی بردهبودند. از جلوی همه غرفههای سالن عمومی و بسیاری از غرفههای سالن کودک و نوجوان که عبور میکردم با پوسترها و پلاکارتهای بزرگ تا تبلیغات دستنویسی مواجه میشدم که بیننده را ترغیب به خرید آخرین اثر نویسنده یا نسخه بدون سانسور یا ترجمه اصلی یا برنده جایزه نوبل و پولیتزر و پرفروشترین اثر در آمریکا و اروپا میکرد. نکته جالب توجه، ترجمههای متعدد از یک اثر در انتشارات مختلف بود که همه تأکید بر اصالت بیشتر، نسبت به ناشر رغیب داشتند.
در غرفهگردیهای چند بارهام که با خرید بیشتر کتاب نسبت به سالهای پیش همراه بود، بارها با این سؤال مواجه میشدم که چرا رمانی که در حال ورق زدناش بودم را برای خرید انتخاب کردهام؟ یا کدام رمان را برای خرید توصیه میکنید؟ در مقابل، وقتی که من از کتابهای خریداری شده آنها سؤال میکردم و دلیل انتخابشان را میپرسیدم معمولاً توصیههای شفاهی دوستان و آشنایان کتابخوان و یا اعضای کانالهای شبکههای مجازی و یادداشتهایی که در شبکهها و سایتها در مورد معرفی کتابها منتشر کردهبودند را دلیل انتخاب کتابهایشان برای خرید میدانستند. ....سؤالاتی از این دست من را متوجه نکته جالبی کرد:
1- هیچ منبع قابل اتکای علمی و نظری برای ترجیح دادن و انتخاب کتاب، مورد مراجعه قرار نگرفتهبود!
2- ارزش توصیههای دوستانه، بیشتر از نقدهای علمی و نظری منتقدین مطبوعاتی نزد خوانندگان بود!
وقتی که دلیل عدم مراجعه به نظرات منتقدان را از خریداران کتاب پرسیدم دلایلی مانند: پیچیدگی و سخت خوانی نقدها، سردر نیاوردن، سر راست نبودن، طولانی بودن نقدها، حوصله نداشتن، عدم اعتماد به منتقدین به خاطر وابستگی به جریانات رسانهای و باندهای ادبی یا سیاسی،... را ذکر کردند.
زمانی که به دنبال یافتن دلایل اقبال یک کتاب، به سایتهای خارجی سر زدم تصورم نسبت به نقد عوض شد. برخی از دلایل اقبال خواننده خارجی دقیقاً همان دلایلی بود که خواننده وطنی با آن برای خرید کتاب اقدام میکرد: شهرت و کسب جوایز جهانی مانند پولیتزر، من بوکر، نوبل، ایمپک دوبلین (گرانترین جایزه ادبی جهان)...
اما آثاری هم وجود داشت که هیچ کدام از جوایز بزرگ را کسب نکردهبود و حتی برای دریافت آنها کاندیدا هم نشدهبود ولی با اقبال زیاد مخاطب روبرو شدهبود! معمولاً این آثار به دلیل اقتباسی که از آنها در ساخت فیلمهای سینمایی یا سریالهای موفق توسط فیلمنامه نویسان صورت گرفتهبود، مشهور شدهبودند. در واقع این کتابها، اعتبارشان را از اعتبار کارگردان و فیلمنامه نویس و تیم سازنده فیلم و سریال کسب کردهبودند.
با مراجعه به نقد رمانها و فیلمها، متوجه فاصله میان توقعی که خواندن کتاب با تماشای فیلم در مخاطب ایجاد کردهبود؛ شدم. کتابها آن چیزی نبود که بر اساسشان فیلم ساخته شدهبود و کسانی که بعد از دیدن فیلم سراغ خواندن کتابی که بر اساس آن ساختهشده بود، رفتهبودند از خواندن کتاب ناامید شدهبودند.
در یادداشتها، باراها به تفاوت دو گونه ادبی و تصویری اشاره شدهبود؛ با این همه تغییری در نظر مخاطبان به صورت محسوس دیده نمیشد.
منتقد (ادبی و سینمایی) هم نظرش با نظر خوانندگان و بینندگان فاصله چندانی نداشت و این درست نقطه مقابل منتقد وطنی بود که تقریباً هیچ وقت خودش را متعلق به سیاره خوانندگان کتاب نمیداند و نظرش را تنها نظر قاطع و قطعی در مورد کتاب میداند.
برایم جالب بود که منتقد ادبی خارجی، ابتدا نظرات خوانندگان را دیدهبود و در نهایت پس از جمعبندی نظرات و سنجش طرفین نظرش را با نظر اکثریت تطبیق دادهبود. منتقد در نقدش به صورت فنی و ریزبینانه آنچیزی که موجب لذت خواننده عام از داستان شدهبود ولی خواننده به دلیل عدم اطلاع از مباحث نظری داستان نویسی قادر به شرح و توضیحاش نبود را روشن کردهبود. البته منتقد نیم نگاهی هم به کسانی که در نظراتشان نکات منفی داستان را دیدهبودند داشت و با تطبیق نظرات بر نظریهادبی و عناصر داستانی آن نظرات را هم توضیح دادهبود.
منتقد؛ شارح و روشنگر نظراتِ عقل جمعی بود و از دانشاش در تبیین و علمی کردن نظرات از دل برآمدهی خوانندگان و بینندگان آثار داستانی و تصویری بهره بردهبود. در حالی که منتقد ایرانی اینگونه نبود.
طبیعی بود که پس از مدتی خوانندگان نظراتِ منتقد را نظر خود میدانستند و نظرات او را دنبال میکردند.
ریویو همان مقاله مروری!
منتقد ادبی آن سوی آبها به ضرب المثل این سوی آبها معتقد بود که: (همه چیز را همهگان دانند.) او برای پیدا کردن نظرات همهگان به وبلاگها و نظرات و مقالات مروری (ریویو) هایی که بر کتابهای داستان نوشته شدهبود سر میزد. باور به دموکراسی، حتی در دنیای ادبیات هم در اظهار نظرات آزاد خوانندگان، خود را نشان میداد.
مطمئنام که با ترفندها و شگردهایی میتوان به این نظرات جمعی (دموکراسی ادبی) جهت داد ولی این اتفاق را نمیتوان بهانهای برای عدم اظهار نظر و نبود مقالات مروری در فضای ادبی- هنری ایران دانست.
مقالات مروری، همان حلقه مفقوده میان دنیای نشر و نویسنده و خواننده است. مقالات مروری یا همان ریویو-ها، جایی است که سیستم ارزشگذاری جمعی خوانندگان حرفهای، بنابر سلایق و علایق خود میتواند عیار یک اثر داستانی و رمان را مشخص کند. مقالات مروری قید و بندهای نقد ادبی را ندارد و نیاز نویسنده آن بیش از علم به نظریات ادبی، داشتن شم قوی و حساسیت و ذوق هنری است. برای نوشتن مقالات مروری حتی رعایت نثر معیار و نگارش ادبی هم آنچنان مورد نظر نیست زیرا لحن مقالات مروری صمیمی و در عین حال صریح است.
در تعریف مقالات مروری در منابع دانشگاهی اینگونه آمده است:
« تحقیقی که برای فهم و درک بهتر افراد و همچنین تجمیع یک موضوع تحقیقی، با ساز و کاری خلاصه سازماندهی شود را مقاله مروری می گویند. یک مقاله مروری بیشتر به طبقه بندی تحقیقات می پردازد و در عوض چندان توجهی به فرض و ابتدای تحقیقات ندارد. بلکه آنچه مهم است، ارزیابی و مقایسه در طبقه بندی تحقیقات است. هدف مقاله های مروری، تجمیع یک دیدگاه در یک موضوع تحقیقی به شیوه خلاصه شده است.»
از این تعریف علمی که بگذریم به آنچه که در مطبوعات و فضای مجازی «ریوویو» گفته میشود میرسیم.
حسین پاینده در مقالهای به جای ریویو عبارت « مرور و معرفی » را پیشنهاد میکند و ظایف سهگانهای را برای ریویو بر میشمارد که عبارتند از: «اطلاعرسانی و توصیف و ارزیابی».
بنابر تعریف فوق ریویو یا «مرور و معرفی» (یا تسامحاً «نقد کتاب») نوشتاری است توصیفی و اطلاعاتدهنده، همراه با برخی اظهارنظرهای ارزشگذارانه. هدف از نگارش این نوع مقاله، در درجهی اول معرفی آثار ادبی یا کتابهای تازهمنتشرشده است.
کارکرد مقالهی «مرور و معرفی» به شناساندن آثار ادبیِ تازهمنتشرشده منحصر نمیشود، بلکه فیلمهای تازهاکرانشده یا نمایشهایی که به تازگی بر صحنهی تئاتر اجرا شدهاند نیز میتوانند موضوع مقالات موسوم به «ریویو» باشند. در زمانهی پُرمشغلهای که هر انسان اندیشمند یا روشنفکری احساس میکند که نه فقط چندین کتاب مفید و درخور مطالعه را در نوبت انتظار برای خواندن قرار داده است، بلکه همچنین میخواهد چندین فیلم جدید را در سینما ببیند، مراجعه به مقالات «مرور و معرفی» و اطلاع یافتن از تازههای هنر و ادبیات میتواند کمک بزرگی برای اولویتبندی یا تصمیم به خواندن کتابها و دیدن فیلم (یا شاید هم نخواندن و ندیدن برخی از آنها) باشد.
ریویو یعنی مزه کردن کتابی که دوستش داری!
به نظر من ریویو دقیقاً همان کاری است که سرآشپزهای مشهور در دنیا انجام میدهند، یعنی مزه کردن غذای رستورانهای مختلف و امتیاز دادن به مزه و طعم غذاهای آنها و سنجش با طعم اصیل آن غذا که در ذائقهشان دارند. واقعیت این است که سرآشپزهای مشهور خودشان شخصاً به همه رستورانهای درجه یک و دو و سه و ممتاز سر نمیزنند. این سرآشپزها را در مرحله امتیاز دادن و انتخاب درجه ممتاز غذا میبینیم.
مؤسساتی که زیر نظر این سرآشپزها کار میکند افرادی با حساسیت بالا در قوه بویایی و چشایی و بینایی را استخدام میکند. این افراد پس از گذراندن مراحل آموزش، تبدیل به آزمونگر غذا میشوند. و آزمونگرهای مؤسسه هستند که نظرشان را در مورد غذا به سرآشپز میدهند. این افراد آشپز نیستند ولی اطلاعات ابتدایی آشپزی و پخت غذا را از سرآشپز مؤسسه آموختهاند و به اصطلاح، دانش آشپزی را تا آنجا که به تشخیص مزه و طعم و بو و شکل غذا مربوط شود، میدانند و میتوانند بر اساس دیدن و چشیدن و بوییدن، کیفیت غذا را تشخیص دهند. آنچه در کتابهای پرطرفدار درجهبندی سرآشپزها در غرب ثبت میشود و یا در نشریات منتشر میشود بیشتر نظر همین افراد است نه سرآشپز مشهور!!
اما در دنیای هنر، اوضاع به گونهی دیگری است. به محض انتشار یک رمان یا مجموعه داستان یا اکران یک فیلم یا اجرای یک نمایشنامه «ریویو نویس»ها اولین کسانی هستند که رمان و مجموعه داستان را میخوانند و به دیدن فیلم و نمایشنامه میروند و با یادداشتهایشان آثار هنری را معرفی میکنند. این ریویوها غالباً به پانزده سؤال، پاسخ میدهند.
این پرسشهای پانزدهگانه به شرح زیرند:
۱. جایگاه این کتاب تازهمنتشرشده در میان کتابهای مشابهِ دیگری که پیش از آن انتشار یافته بودند چیست؟
۲. آیا از حیث درونمایه، نوع شخصیتپردازی، شیوهی روایت و غیره، بین این اثر و آثار نویسندگانِ همعصرِ این داستاننویس میتوان مشابهتی دید؟
۳. این کتاب در مجموعه آثار خودِ نویسنده چه جایگاهی دارد؟
۴. آیا این نویسنده توانسته است سبک داستاننویسیِ خود را متحول کند و به شیوهای نو داستان بنویسد؟
۵. سبک نویسنده تا چه حد با موضوع داستانهایش همخوانی دارد؟
۶. آیا او همچنان به موضوعاتی میپردازد که در مجموعه داستانهای قبلیاش در کانون توجه او قرار داشتند، یا به تأسی از تحولات فرهنگیِ جامعه و ظهور مسائل اجتماعیِ جدید، توجه خود را به موضوعات معاصر و مرتبط با زندگی متأخر معطوف کرده است؟
۷. آیا داستانهای کتاب از کشش و تعلیق لازم برای علاقهمند کردن خواننده برخوردارند یا نه؟
۸. آیا میتوان شخصیتهای این مجموعه داستان را با شخصیتهای سایر آثار نویسنده مقایسه کرد؟
۹. آیا میتوان گفت یک اثر ادبی دیگر (از نویسندهای دیگر) منبع کار این داستاننویس بوده است؟
۱۰. شخصیتهای داستانهای او بیشتر از کدام گروه اجتماعی یا از چه سنخی هستند؟
۱۱. چه تیپ خوانندهای با چه ذائقهی ادبیای احتمالاً از این داستانها لذت خواهد برد؟
۱۲. آیا انتشار این کتاب جدید، در کارنامهی ادبی نویسنده نشاندهندهی حرکتی به جلو (یک دستاورد) است یا بیشتر حکایت از درجا زدنِ او دارد؟
۱۳. آیا طرح روی جلد کتاب، مضامین اصلی آن را بازمیتاباند یا نه؟
۱۴. آیا گروه سنیِ خاصی مخاطب داستانهای این مجموعه هستند؟
۱۵. در یک جمعبندی کلی، مزیتها و ضعفهای این کتاب چه هستند؟
ممکن است در ریویو به همه این سؤالات یا تنها به چند سؤال آنها پاسخ دادهشود اما نتیجهاش را فردای انتشار ریویو میتوان در کتابفروشیها و سالنهای سینما و تأتر دید.
اروپاییها و آمریکاییها هم با همه ثروتی که دارند نمیتوانند تمام آثار منتشر شده و معرفی شده در آمازون و گودردز را بخرند و بخوانند. نمیتوانند همه فیلمهای معرفی شده در IMDB را بخرند و تمام فیلمهای اکران شده در سالنهای بیشمار سینما را ببینند و تمام تأترهای روی صحنه را به تماشا بنشینند.
از طرفی همیشه منتظر خواندن و دیدن یک اثر استثنایی و شاهکار ادبی و هنری هستند. برای همین به ریویو-نویسها مراجعه میکنند که کارشان دیدن و خواندن است و چشم مورد اطمینان آنها هستند.
البته با توجه به ظهور نشریات الکترونیک بسیاری از این ریویوها ابتدا در سایتهای ژورنالیستی و وبلاگهای ادبی و حتی صفحات شخصی منتشر میشود و سپس در نشریات مکتوب پس از پرداخت حقوق نویسنده ریویو بازنشر میشود. (قابل توجه نشریات کپی- پیست کار داخلی!)