سایت شخصی حجت الاسلام سید احمد مدارایی

در این وبلاگ با اشتراک گذاری آنچه که در ذهن یک #طلبه #مبلغ #انقلابی #حوزه علمیه می گذرد باشما همراه هستم

سایت شخصی حجت الاسلام سید احمد مدارایی

در این وبلاگ با اشتراک گذاری آنچه که در ذهن یک #طلبه #مبلغ #انقلابی #حوزه علمیه می گذرد باشما همراه هستم

سلام خوش آمدید

۴۰ مطلب توسط «سید احمد مدارایی» ثبت شده است

لیست پژوهشگران برتر حوزه ی اصفهان از دیدگاه من

1 - جویا جهانبخش

2- مجتبی حمیدی

3- محسن فرودستان

4- امیر صالح معصومی

5- مهدی رضوی

6- مهدی امیریان

7- حسین منتظری

8- محمد قیصریان

9- رائی

10- سید احمد حسینی

 

  • سید احمد مدارایی

فیلم کارآمد درباره نقشه ذهنی

حتما نگاه کنید

 

فیلم اول : ‌نقشه ذهنی

 

https://www.aparat.com/v/G8kuM

 

فیلم دوم : نرم افزار های نقشه ذهنی

https://www.aparat.com/v/T5GNw

 

  • سید احمد مدارایی

یکی از کاملترین فیلم هایی که درباره ی نقشه ذهنی میتوان پیدا کرد و عمرت رو پاش تلف نکنی

 

https://www.aparat.com/v/i78fy

  • سید احمد مدارایی

پنج ویژگی اصلی نقشه های ذهنی:

  1. موضوع اصلی به صورت یک تصویر مرکزی نمایش داده میشود.
  2. موضوعات مهم دیگر به صورت شاخه هایی از این مرکز منشعب میشوند.
  3. هر شاخه نام، رنگ و شکل مخصوص به خود را دارد.
  4. ممکن است این شاخه ها خود دارای انشعابات کوچکتری همراه با تصویر یا کلمه باشند.
  5. شاخه های اصلی و کوچکتر ممکن است به هم گره خورده باشند، این امر به ارتباط بین آنها بستگی دارد.

منبع : سایت مدیرجوان

  • سید احمد مدارایی

با استفاده از دستورالعمل های زیر می توانید نقشه ای ذهنی بسازید و از این طریق با فهرست کردن کلیدواژه ها، مضامین اصلی و از همه مهم تر، رابطۀ بین آن ها مطلب موردنظر را به طور کامل درک نمایید.

 

1- همیشه نقشۀ ذهنی را با یک تصویر مرکزی شروع کنید

این تصویر نقطۀ کانونی و مرکز توجه است. کاغذ بزرگی انتخاب کنید تا بتوانید در آن تمام موضوعاتی که از این نقطۀ مرکزی منشعب می شوند را بگنجاند.

 

2- در هر خط فقط از یک کلمۀ کلیدی استفاده کنید

بر طبق عادت تمایل داریم که بیش از یک کلمه را برای هر موضوع بنویسیم. این کار را نکنید. بهتر است که مستقیم سراغ اصل مطلب بروید.

 

3- تا حد امکان از تصاویر نمادین استفاده کنید

کار سختی نیست. لزومی ندارد برای رسم این تصاویر مهارت میکِل آنژ را داشته باشید. حتی تصاویر بسیار ساده نیز تأثیر زیادی بر ذهن می گذارند و به تقویت حافظه کمک فراوانی می کنند.

 

4- برای موضوعات مختلف از رنگ های متفاوت استفاده کنید

یادداشت را اغلب با یک رنگ مانند سیاه یا آبی می نویسیم که یکنواخت و کسالت آور است و به راحتی نیز فراموش می شود. رنگ ها باعث برجسته سازی مطالب می شوند و یادآوری آن ها را تسهیل می نماید. رنگ ها به مطالب تنوع و جاذبه می بخشند.

 

5- از تداعی و تخیّل به صورت خلّاقانه استفاده کنید.

زیبایی نقشۀ ذهنی در این است که می تواند قوی ترین قدرت تخیل را در خود بگنجاند. درواقع هنگام خلق یک نقشۀ ذهنی هر چه به قوّۀ تخیل خودآزادیِ بیشتری بدهید، نتیجۀ کار مطلوب تر خواهد بود. ایده های ناگهانی نباید در صفی طولانی برای ابراز وجود قرار بگیرند.

 

این ایده ها را باید در همان زمان شکل گیری رها ساخت. کافی است در نقشۀ ذهنیِ خود شاخه ای را بکشید و ایده ای را به آن مربوط کنید. به این کار ادامه دهید و در صورت لزوم به نقشۀ ذهنی شاخه های دیگری اضافه کنید. اگر فکری به ذهن شما رسید آن را برای آینده کنار نگذارید، بلکه فوراً آن فکر را به صورت شاخه ای در نقشۀ ذهنی خود درج کنید.

 

منبع : سایت مدیر جوان

  • سید احمد مدارایی

 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(1)
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبّ‏ِ الْعَلَمِینَ(2)
الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ(3)
مَلِکِ یَوْمِ الدِّینِ(4)
إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ(5)
اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ(6)
صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیرِْ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضَّالِّینَ(7)

  • سید احمد مدارایی

حبیب سنگ تراش

هیچ‌گاه به دیوار کتابفروشی ها نمی‌زنند: «هر کتاب نوجوانی، مناسبِ نوجوان نیست.»

10 رمان 18- | معرفی چند رمان برای نوجوانان زیر 18 سال

 

مجله  کتاب فردا

  • سید احمد مدارایی

ریویو نویسی «review»
 یا: چقدر با این کتاب حال کردی؟!


در ایام نمایشگاه کتاب امسال با دو شگفتی روبرو شدم. اول، استقبال کم‎سابقه مردم برای خرید کتاب داستان و خصوصاً رمان و دوم، حجم وسیع انتشار رمان خارجی که جایی برای نفس کشیدن رمان ایرانی باقی نمی-گذاشت. این بود که تصمیم گرفتم دقیق‎تر از سال‎های پیش با مراجعه‎‎های مکرر به نمایشگاه کتاب و بررسی میدانی، دلیل اقبال مردم به ادبیات داستانی و هزینه کردن برای خرید کتاب را بفهمم.
دوستان غرفه‎دار من در غرفه‎‎های انتشارات مختلف از فروش کتاب راضی بودند و رضایت بیشتر را کسانی داشتند که تمرکزشان را از کتاب‎های علمی و فلسفی و روان‎شناسی و تاریخ و... به سمت انتشار رمان ایرانی و خصوصاً رمان خارجی برده‎بودند. از جلوی همه غرفه‎‎های سالن عمومی و بسیاری از غرفه‎‎های سالن کودک و نوجوان که عبور می‎کردم با پوستر‎ها و پلاکارت‎‎های بزرگ تا تبلیغات دست‎نویسی مواجه می‎شدم که بیننده را ترغیب به خرید آخرین اثر نویسنده یا نسخه بدون سانسور یا ترجمه اصلی یا برنده جایزه نوبل و پولیتزر و پرفروش‎ترین اثر در آمریکا و اروپا می‎کرد. نکته جالب توجه، ترجمه‎‎های متعدد از یک اثر در انتشارات مختلف بود که همه تأکید بر اصالت بیشتر، نسبت به ناشر رغیب داشتند.

در غرفه‎گردی‎‎های چند باره‎ام که با خرید بیشتر کتاب نسبت به سال‎های پیش همراه بود، بار‎ها با این سؤال مواجه می‎شدم که چرا رمانی که در حال ورق زدن‎اش بودم را برای خرید انتخاب کرده‎ام؟ یا کدام رمان را برای خرید توصیه می‎کنید؟ در مقابل، وقتی که من از کتاب‎های خریداری شده آن‎ها سؤال می‎کردم و دلیل انتخابشان را می‎پرسیدم معمولاً توصیه‎‎های شفاهی دوستان و آشنایان کتابخوان و یا اعضای کانال‎های شبکه‎‎های مجازی و یادداشت‎هایی که در شبکه‎‎ها و سایت‎ها در مورد معرفی کتاب‎ها منتشر کرده‎بودند را دلیل انتخاب کتابهایشان برای خرید می‎دانستند. ....سؤالاتی از این دست من را متوجه نکته جالبی کرد: 

1- هیچ منبع قابل اتکای علمی و نظری برای ترجیح دادن و انتخاب کتاب، مورد مراجعه قرار نگرفته‎بود!

2- ارزش توصیه‎‎های دوستانه، بیشتر از نقد‎های علمی و نظری منتقدین مطبوعاتی نزد خوانندگان بود!

وقتی که دلیل عدم مراجعه به نظرات منتقدان را از خریداران کتاب پرسیدم دلایلی مانند: پیچیدگی و سخت خوانی نقدها، سردر نیاوردن، سر راست نبودن، طولانی بودن نقدها، حوصله نداشتن، عدم اعتماد به منتقدین به خاطر وابستگی به جریانات رسان‎های و باند‎های ادبی یا سیاسی،... را ذکر کردند. 

زمانی که به دنبال یافتن دلایل اقبال یک کتاب، به سایت‎های خارجی سر زدم تصورم نسبت به نقد عوض شد. برخی از دلایل اقبال خواننده خارجی دقیقاً همان دلایلی بود که خواننده وطنی با آن برای خرید کتاب اقدام می‎کرد: شهرت و کسب جوایز جهانی مانند پولیتزر، من بوکر، نوبل، ایمپک دوبلین (گرانترین جایزه ادبی جهان)...

اما آثاری هم وجود داشت که هیچ کدام از جوایز بزرگ را کسب نکرده‎بود و حتی برای دریافت آن‎ها کاندیدا هم نشده‎بود ولی با اقبال زیاد مخاطب روبرو شده‎بود! معمولاً این آثار به دلیل اقتباسی که از آن‎ها در ساخت فیلم‎‎های سینمایی یا سریال‎‎های موفق توسط فیلم‎نامه نویسان صورت گرفته‎بود، مشهور شده‎بودند. در واقع این کتاب‎ها، اعتبارشان را از اعتبار کارگردان و فیلم‎نامه نویس و تیم سازنده فیلم و سریال کسب کرده‎بودند. 

با مراجعه به نقد رمان‎ها و فیلم‎ها، متوجه فاصله میان توقعی که خواندن کتاب با تماشای فیلم در مخاطب ایجاد کرده‎بود؛ شدم. کتاب‎ها آن چیزی نبود که بر اساس‎شان فیلم ساخته شده‎بود و کسانی که بعد از دیدن فیلم سراغ خواندن کتابی که بر اساس آن ساخته‎شده بود، رفته‎بودند از خواندن کتاب ناامید شده‎بودند.

 در یادداشت‎ها، بارا‎ها به تفاوت دو گونه ادبی و تصویری اشاره شده‎بود؛ با این همه تغییری در نظر مخاطبان به صورت محسوس دیده نمی‎شد.

منتقد (ادبی و سینمایی) هم نظرش با نظر خوانندگان و بینندگان فاصله چندانی نداشت و این درست نقطه مقابل منتقد وطنی بود که تقریباً هیچ وقت خودش را متعلق به سیاره خوانندگان کتاب نمی‎داند و نظرش را تن‎ها نظر قاطع و قطعی در مورد کتاب می‎داند. 

برایم جالب بود که منتقد ادبی خارجی، ابتدا نظرات خوانندگان را دیده‎بود و در نهایت پس از جمع‎بندی نظرات و سنجش طرفین نظرش را با نظر اکثریت تطبیق داده‎بود. منتقد در نقدش به صورت فنی و ریزبینانه آن‎چیزی که موجب لذت خواننده عام از داستان شده‎بود ولی خواننده به دلیل عدم اطلاع از مباحث نظری داستان نویسی قادر به شرح و توضیح‎اش نبود را روشن کرده‎بود. البته منتقد نیم نگاهی هم به کسانی که در نظراتشان نکات منفی داستان را دیده‎بودند داشت و با تطبیق نظرات بر نظریه‎ادبی و عناصر داستانی آن نظرات را هم توضیح داده‎بود.

منتقد؛ شارح و روشنگر نظراتِ عقل جمعی بود و از دانش‎اش در تبیین و علمی کردن نظرات از دل برآمده‎ی خوانندگان و بینندگان آثار داستانی و تصویری بهره برده‎بود. در حالی که منتقد ایرانی اینگونه نبود.

طبیعی بود که پس از مدتی خوانندگان نظراتِ منتقد را نظر خود می‎دانستند و نظرات او را دنبال می‎کردند. 

 


 ریویو همان مقاله مروری!

منتقد ادبی آن سوی آب‎ها به ضرب المثل این سوی آب‎ها معتقد بود که: (همه چیز را همه‎گان دانند.) او برای پیدا کردن نظرات همه‎گان به وبلاگ‎ها و نظرات و مقالات مروری (ریویو) ‎هایی که بر کتاب‎های داستان نوشته شده‎بود سر می‎زد. باور به دموکراسی، حتی در دنیای ادبیات هم در اظهار نظرات آزاد خوانندگان، خود را نشان می‎داد.

مطمئن‎ام که با ترفند‎ها و شگرد‎هایی می‎توان به این نظرات جمعی (دموکراسی ادبی) جهت داد ولی این اتفاق را نمی‎توان بهان‎های برای عدم اظهار نظر و نبود مقالات مروری در فضای ادبی- هنری ایران دانست.

مقالات مروری، همان حلقه مفقوده میان دنیای نشر و نویسنده و خواننده است. مقالات مروری یا همان ریویو-ها، جایی است که سیستم ارزش‎گذاری جمعی خوانندگان حرفه‎ای، بنابر سلایق و علایق خود می‎تواند عیار یک اثر داستانی و رمان را مشخص کند. مقالات مروری قید و بند‎های نقد ادبی را ندارد و نیاز نویسنده آن بیش از علم به نظریات ادبی، داشتن شم قوی و حساسیت و ذوق هنری است. برای نوشتن مقالات مروری حتی رعایت نثر معیار و نگارش ادبی هم آنچنان مورد نظر نیست زیرا لحن مقالات مروری صمیمی و در عین حال صریح است. 

در تعریف مقالات مروری در منابع دانشگاهی اینگونه آمده‎ است:

 « تحقیقی که برای فهم و درک بهتر افراد و همچنین تجمیع یک موضوع تحقیقی، با ساز و کاری خلاصه سازماندهی شود را مقاله مروری می گویند. یک مقاله مروری بیشتر به طبقه بندی تحقیقات می پردازد و در عوض چندان توجهی به فرض و ابتدای تحقیقات ندارد. بلکه آنچه مهم است، ارزیابی و مقایسه در طبقه بندی تحقیقات است. هدف مقاله ‎های مروری، تجمیع یک دیدگاه در یک موضوع تحقیقی به شیوه خلاصه شده است.» 

از این تعریف علمی که بگذریم به آنچه که در مطبوعات و فضای مجازی «ریوویو» گفته می‎شود می‎رسیم.

حسین پاینده در مقال‎های به جای ریویو عبارت « مرور و معرفی » را پیشنهاد می‎کند و ظایف سه‎گان‎های را برای ریویو بر می‎شمارد که عبارتند از: «اطلاع‌رسانی و توصیف و ارزیابی».

بنابر تعریف فوق ریویو یا «مرور و معرفی» (یا تسامحاً «نقد کتاب») نوشتاری است توصیفی و اطلاعات‌دهنده، همراه با برخی اظهارنظر‎های ارزش‌گذارانه. هدف از نگارش این نوع مقاله، در درجه‌ی اول معرفی آثار ادبی یا کتاب‌‎های تازه‌منتشرشده است.

کارکرد مقاله‌ی «مرور و معرفی» به شناساندن آثار ادبیِ تازه‌منتشرشده منحصر نمی‌شود، بلکه فیلم‌‎های تازه‌اکران‌شده یا نمایش‌‎هایی که به تازگی بر صحنه‌ی تئاتر اجرا شده‌اند نیز می‌توانند موضوع مقالات موسوم به «ریویو» باشند. در زمانه‌ی پُرمشغل‎های که هر انسان اندیشمند یا روشنفکری احساس می‌کند که نه فقط چندین کتاب مفید و درخور مطالعه را در نوبت انتظار برای خواندن قرار داده است، بلکه همچنین می‌خواهد چندین فیلم جدید را در سینما ببیند، مراجعه به مقالات «مرور و معرفی» و اطلاع یافتن از تازه‌‎های هنر و ادبیات می‌تواند کمک بزرگی برای اولویت‌بندی یا تصمیم به خواندن کتاب‌‎ها و دیدن فیلم (یا شاید هم نخواندن و ندیدن برخی از آن‌ها) باشد.


ریویو یعنی مزه کردن کتابی که دوستش داری!

به نظر من ریویو دقیقاً همان کاری است که سرآشپز‎های مشهور در دنیا انجام می‎دهند، یعنی مزه کردن غذای رستوران‎های مختلف و امتیاز دادن به مزه و طعم غذا‎های آن‎ها و سنجش با طعم اصیل آن غذا که در ذائقه‎شان دارند. واقعیت این است که سرآشپز‎های مشهور خودشان شخصاً به همه رستوران‎های درجه یک و دو و سه و ممتاز سر نمی‎زنند. این سرآشپز‎ها را در مرحله امتیاز دادن و انتخاب درجه ممتاز غذا می‎بینیم.

 مؤسساتی که زیر نظر این سرآشپز‎ها کار می‎کند افرادی با حساسیت بالا در قوه بویایی و چشایی و بینایی را استخدام می‎کند. این افراد پس از گذراندن مراحل آموزش، تبدیل به آزمون‎گر غذا می‎شوند. و آزمون‎گر‎های مؤسسه هستند که نظرشان را در مورد غذا به سرآشپز می‎دهند. این افراد آشپز نیستند ولی اطلاعات ابتدایی آشپزی و پخت غذا را از سرآشپز مؤسسه آموخته‎اند و به اصطلاح، دانش آشپزی را تا آنجا که به تشخیص مزه و طعم و بو و شکل غذا مربوط شود، می‎دانند و می‎توانند بر اساس دیدن و چشیدن و بوییدن، کیفیت غذا را تشخیص دهند. آنچه در کتاب‎های پرطرفدار درجه‎بندی سرآشپز‎ها در غرب ثبت می‎شود و یا در نشریات منتشر می‎شود بیشتر نظر همین افراد است نه سرآشپز مشهور!!

اما در دنیای هنر، اوضاع به گونه‎ی دیگری است. به محض انتشار یک رمان یا مجموعه داستان یا اکران یک فیلم یا اجرای یک نمایشنامه «ریویو نویس»‎ها اولین کسانی هستند که رمان و مجموعه داستان را می‎خوانند و به دیدن فیلم و نمایشنامه می‎روند و با یادداشتهای‎شان آثار هنری را معرفی می‎کنند. این ریویو‎ها غالباً به پانزده سؤال، پاسخ می‎دهند.

این پرسش‌‎های پانزده‌گانه به شرح زیرند:

۱. جایگاه این کتاب تازه‌منتشرشده در میان کتاب‌‎های مشابهِ دیگری که پیش از آن انتشار یافته بودند چیست؟
۲. آیا از حیث درونمایه، نوع شخصیت‌پردازی، شیوه‌ی روایت و غیره، بین این اثر و آثار نویسندگانِ هم‎عصرِ این داستان‌نویس می‌توان مشابهتی دید؟
۳. این کتاب در مجموعه آثار خودِ نویسنده چه جایگاهی دارد؟
۴. آیا این نویسنده توانسته است سبک داستان‌نویسیِ خود را متحول کند و به شیو‎های نو داستان بنویسد؟
۵. سبک نویسنده تا چه حد با موضوع داستان‌هایش هم‎خوانی دارد؟
۶. آیا او همچنان به موضوعاتی می‌پردازد که در مجموعه داستان‌‎های قبلی‌اش در کانون توجه او قرار داشتند، یا به تأسی از تحولات فرهنگیِ جامعه و ظهور مسائل اجتماعیِ جدید، توجه خود را به موضوعات معاصر و مرتبط با زندگی متأخر معطوف کرده است؟
۷. آیا داستان‌‎های کتاب از کشش و تعلیق لازم برای علاقه‌مند کردن خواننده برخوردارند یا نه؟
۸. آیا می‌توان شخصیت‌‎های این مجموعه داستان را با شخصیت‌‎های سایر آثار نویسنده مقایسه کرد؟
۹. آیا می‌توان گفت یک اثر ادبی دیگر (از نویسند‎های دیگر) منبع کار این داستان‌نویس بوده است؟
۱۰. شخصیت‌‎های داستان‌‎های او بیشتر از کدام گروه اجتماعی یا از چه سنخی هستند؟
۱۱. چه تیپ خوانند‎های با چه ذائقه‌ی ادبی‌ای احتمالاً از این داستان‌‎ها لذت خواهد برد؟
۱۲. آیا انتشار این کتاب جدید، در کارنامه‌ی ادبی نویسنده نشان‌دهنده‌ی حرکتی به جلو (یک دستاورد) است یا بیشتر حکایت از درجا زدنِ او دارد؟
۱۳. آیا طرح روی جلد کتاب، مضامین اصلی آن را بازمی‌تاباند یا نه؟
۱۴. آیا گروه سنیِ خاصی مخاطب داستان‌‎های این مجموعه هستند؟
۱۵. در یک جمع‌بندی کلی، مزیت‌‎ها و ضعف‌‎های این کتاب چه هستند؟

ممکن است در ریویو به همه این سؤالات یا تن‎ها به چند سؤال آن‎ها پاسخ داده‎شود اما نتیجه‎اش را فردای انتشار ریویو می‎توان در کتابفروشی‎‎ها و سالن‎های سینما و تأتر دید.

 اروپایی‎‎ها و آمریکایی‎‎ها هم با همه ثروتی که دارند نمی‎توانند تمام آثار منتشر شده و معرفی شده در آمازون و گودردز را بخرند و بخوانند. نمی‎توانند همه فیلم‎‎های معرفی شده در IMDB را بخرند و تمام فیلم‎‎های اکران شده‎ در سالن‎های بی‎شمار سینما را ببینند و تمام تأتر‎های روی صحنه را به تماشا بنشینند. 

از طرفی همیشه منتظر خواندن و دیدن یک اثر استثنایی و شاهکار ادبی و هنری هستند. برای همین به ریویو-نویس‎‎ها مراجعه می‎کنند که کارشان دیدن و خواندن است و چشم مورد اطمینان آن‎ها هستند. 

البته با توجه به ظهور نشریات الکترونیک بسیاری از این ریویو‎ها ابتدا در سایت‎های ژورنالیستی و وبلاگ‎های ادبی و حتی صفحات شخصی منتشر می‎شود و سپس در نشریات مکتوب پس از پرداخت حقوق نویسنده ریویو بازنشر می‎شود. (قابل توجه نشریات کپی- پیست کار داخلی!)

 

 


مهدی کفاش موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب

  • سید احمد مدارایی

او با من گفت 1 ( تلویزیون یا فیلم هدفمند )

داشتم درون اتاق تاریکی سریال خانه کاغذی را دنبال می کردم ناگهان دوستم وارد شد نگاهی کرد و بعد رفت من ادامه دادم، و آخرین قسمت فصل چهارم را تمام کردم.

بعد از آن، او به من گفت: تو چرا اوقات خود را صرف دیدن فیلم ها و مستند ها می کنی؟

گفتم :شاید شما نپسندید و روش من برایتان جالب نباشد. 

اما هم زمان در ذهنم، چیزهای دیگری می گذشت! 

اینکه شخص انتقاد کننده خود را مشغول تلویزیون می کرد! آری همین تلویزیون ایران خودمان !

فیلم هایی مثل نقی را (منظورم همان پایتخت است) در طول سال چندین بار می گذارد. و هر بار او جزو بینندگان ثابت سریال است!!! یا در رزومه خود دیدن چندین بار فیلم یوسف پیامبر و مختارنامه را دارد و خلاصه از وقتی شبکه آی فیلم ایجاد شده بود، می شد او را به دیدن آی فیلم مشغول دید.

این درحالی است که من بارها خودم با او صحبت کرده بودم ودرمورد اتلاف وقت پای فیلم ها و سریال های چند بار تکرار حرف هایی را برای او گفته بودم، اما او نه تنها جوابی نداشت، بلکه با حالت بی تفاوتی جوابم را اینگونه می داد : خب چکار کنم، حوصله ام سر رفته است! یا اینکه دیگر چیزی ندارد، مجبورم ببینم ، یا اینکه حالا این بار هم ببینیم و موارد مشابه دیگری را به زبان آورده بود تا اینکه دست از رفتارهای پر تکرار خود نکشد، و آنها را ترک نکند یا بهبود نبخشد و اصلاح نکند.

حال او بود که داشت من را نقد می کرد و می گفت تو وقت با ارزش خود را تلف می کنی.

من مشکلی با انتقاد او ندارم بلکه بارها و بارها از خودم سوال می پرسم که چرا باید یک فیلم یا سریال را شروع کنم و ببینم، و برای دیدن هر چیزی وقت نمی گذارم، بلکه با مشورت گرفتن از متخصصین امر، خود را مشغول دیدن آثار پربازدید و قابل نقد و ارائه می کنم. 

ولی باید دانست که به هر شخصی در هر مرتبه ای میشود نقد کرد و نقد شدن و نقد کردن کار بسیار خوبی است.   

  • سید احمد مدارایی


شناخت شخصیت راقم سطور :
راقم سطور وقتی به بازار می رود، چیزی نمی‌خرد، بلکه خریداری می کند. گاهی هم ابتیاع می نماید.
البته خیلی اهل خریدوفروش نیست، ولی تا بخواهید مشغول خریداری کردن و به فروش رساندن است.
او نه کسی را می‌ستاید و نه ستایش می‌کند؛ اما پیوسته در حال مورد ستایش قرار دادن دیگران است.
از کرامتش این است که بدون این‌که در جایی حاضر شود، در همه جا حضور به هم می‌رساند.
با هیچ چیز موافقت نمی‌کند، اما همه چیز را مورد موافقت قرار می دهد.
شگفت‌تر از همه این‌که او می‌تواند کلمات را به رشته تحریر درآورد، اما نمی‌تواند حتی یک کلمه بنویسد.
هر گاه اراده کند، اقدام مقتضی را به عمل می‌آورد، اگرچه معمولاً هیچ کاری نمی‌کند.
هزار بار به قتل رسیدن را بر یکبار کشته شدن ترجیح می دهد.
"کشته‌شدگان" را بیشتر از "کشتگان" و "پذیرفته‌شدگان" را خوشبخت‌تر از "پذیرفتگان" می‌داند.

 

منبع :

کتاب بهتر بنویسیم
رضا بابایی
صفحه 158

  • سید احمد مدارایی

تحقیقات و پژوهش های روزانه و کار کردن با هوش مصنوعی و بررسی آیات و روایات داستانها و خاطراتم همه و همه تقدیم به شما عزیزان

تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین مطالب